حرف های دانشجویی!
هم دانشگاهی من سلام
نمی دونم چند ساله یا بهتر بگم چند ترمه که اسم پیام نور رو در کنار نام دانشجویی یدک میکشی، ولی هر چی که هست می دونم همه یک سری دغدغه مشترک داریم، یکی کمتر یکی بیشتر، مهم اینه که این دغدغه ها وجود داره ... اون روزی که قبول شدی انگار پذیرفتی که باید خیلی صبور باشی، پذیرفتی که باید بشنوی و لبخند بزنی!
آره، باید بخندی به این که دیگران فقط یک قدمیشون رو می بینند. حتماً تو هم تجربه کردی اون اضطراب دیدن یک دوست یا آشنای قدیمی رو وقتی ازت می پرسه دانشگاه قبول شدی؟! و بعد از همهی کنایه هاش وقتی می بینه که تو پذیرفتی پیام نوری باشی برای دلداری تو هم که شده میگه: خب البته پیام نورم دانشگاه خوبیه ... کاش این حرف رو هم نمی زد. شاید قبل از اینکه بیای پیام نور این اضطراب رو بارها و بارها برای قدیمی تر ها به وجود آوردی، می دونم که الان شرمنده ای و دلت می خواد یه جوری جبران کنی ولی عیب نداره شاید با کنایه هایی که از دیگران میشنوی بی حساب بشه.
بالاخره دیدگاه آدما تغییر می کنه. اما حالا تو که عوض شدی دلت میخواد دیگران رو هم عوض کنی، انگار میخوای به همه ثابت کنی که بابا پیام نوریم آدمه! یه دانشجو، مثل اونی که داره در بهترین دانشگاه تهران درس می خونه، اونم برای خودش یه سری آرمان داره، اونم به خیلی جاها می تونه برسه، خیلی حرفا برای زدن داره ولی بازم سر جای اولی چون کسی نیست صدای تو رو بشنوه. انگار هیچ کس نمی خواد عوض بشه مثل خود ما که تا همین چند وقت پیش نمی خواستیم عوض بشیم نمی خواستیم بیایم پیام نور ...
اما حالا دیگه وقت این حرفا گذشته ما الان یه دانشجوییم اونم از نوع پیام نوریش! با همه ی حرف و حدیثایی که پشت سرمونه، با همه ی کمبود ها، با دانشگاهی که اونقدر بزرگه که شرمنده دبیرستانت میشی، دانشگاهی که اونقدر امکانات داره که شرمنده مسئولینش میشی، دانشگاهی که ... اما بیاین از یه بعد دیگه به قضیه نگاه کنیم به نظر من بیاین بی خیال جامعه و آدماش بشیم. بی خیال همهی اونایی که به دانشجو شدن ما پوزخند می زنن و بی خیال ...
حالا این فقط ما هستیم با حداقل چهار سال که به نظر من خیلی پستی و بلندی داره. ولی این که راه رو شبانه طی کنیم یا در روز بسته به انتخاب خودمون داره. این که می تونیم چشممون رو ببندیم و بریم جلو بدون نگاه کردن به عقب یا این که چشمامون رو بازتر کنیم و هی برگردیم عقب ... درسته پیام نور کتاب محوره ولی اگه بهتر نگاه کنیم می بینیم که دانشجو محوره، یعنی این من و تو هستیم که تعیین می کنیم چه طوری بهتره ... درسته کلاسای ما کمه، درسته به تنهایی از پس درسا بر اومدن سخته، ولی تا حالا فکر کردی این کمی کلاسا یه نعمته ؟! این که استاد سر کلاف رو به تو میده و تو دنبالش رو میگیری یه نعمته، اصلا اصل دانشجویی پیام نوره! قرار نیست دانشگاه مدرسه دوم باشه، قرار نیست استاد تو رو به جایی برسونه اگر اینطوری باشه پس تو کجای قضیه ای؟
یه کم فکر کن ببین چه فرصت هایی رو از دست دادی که می تونستی بهترین رو باهاش بسازی. هیچ کس حتی اونی که دانشجوی شریفه با خوندن کتابای دانشگاه به جایی نرسیده. این روزا دیگه به دست نمیاد، منظورم روزای دانشجوییه! روزای جوونی به نظرم می ارزه یه کمی بیشتر تلاش کنی، می ارزه یه کم به خودت سختی بدی ...
فکر نکن دارم شعار میدم یا دارم آرمانی فکر می کنم. باور کن همه چیز ممکنه فقط کافیه من و تو بخوایم، بخوایم که اسم دانشگاه رو یه جور دیگه مطرح کنیم، بخوایم که خودمون رو به دیگران ثابت کنیم، اصلا چرا به دیگران، به خودمون ثابت کنیم. بیا یه کاری کنیم که همه رو شرمنده خودمون بکنیم از همین الان شروع کن من به پشتکار جوون ایرانی ایمان دارم.
( این متن رو یکی از بچه های دانشگاه خودمون فرستاده. شاید اولین - به معنای واقعی - دل نوشت وبلاگ! شما هم اگه حرفی داری بنویس و برامون بفرست. شاید هم بخواهید حرفای این دوستمون رو تکمیل کنید ... به هر حال اینجا مال شماست ... )
لیست کل یادداشت های وبلاگ
جستجو در وبلاگ
عضویت در خبرنامه وبلاگ
آمار بازدیدکنندگان