سلام به همگی
مدتی پیش و پس از ثبت نام نامزدهای انتخابات، دوستانمون در روابط عمومی و در واقع مسئولین برگزاری انتخابات انجمن خواسته بودند با درج مطلبی در وبلاگ خودم رو به دوستان بیشتر معرفی کنم و به عنوان کاندیدای مسئولیت انجمن برنامه هایی رو که برای آینده انجمن دارم عنوان کنم، تا اعضا بتونند انتخاب آگاهانه تری داشته باشند، که بدون شک خواسته منطقی و به حقی بود.
از طرفی به دلیل موقعیتی که در وبلاگ دارم و به منظور پرهیز از هرگونه شائبه ای، شخصا تمایل چندانی در استفاده از این ابزار برای انجام این وظیفه نداشتم که با توجه به عدم ثبت نام شخص ثانی در انتخابات این دوره، عملا حساسیت نسبت به این موضوع کمتر شد و میتونم با خیال آسوده تری این خواسته دوستان رو اجابت کنم...
از اونجایی که میدونم مخاطبان این وبلاگ رو افرادی خارج از مجموعه انجمن و دانشگاه هم تشکیل می دهند، ترجیح میدم فضای زیادی رو از صفحه اصلی وبلاگ اشغال نکنم و از دوستانی که مایلند متن کامل رو بخونند، بخوام یک کلیک مرحمت بفرمایند!
قبل از شروع اجازه میخوام که خارج از تکلفات معمول بنویسم که اینطور نوشتن نه برای من جذابیتی داره و نه خوندنش برای شما ... علاوه بر اینکه در این صورت میتونم انتظار داشته باشم که دوستان هم نظرشون رو و حرف و حدیثی اگه هست رو دوستانه و بدون تعارف بیان کنند ...
اسمم ناصر، از خاندان اصفهانی پور، متولد روز ... ماه ... سال 1364 در قم، بزرگ شده قم و ساکن قم! گذشته ام که به درد کسی نمیخوره، همین قدر که تا سه چهار سال پیش بچه خوبی بودم، درسخون بودم، ورزشکار بودم، هنرمند بودم و ... خیلی چیزهای دیگه! عرض کردم، گذشته، گذشته است ...
امروز دانشجوی ترم ششم مهندسی کامپیوتر (نرم افزار) دانشگاه پیام نور قم هستم و شاغل سازمان ... ! گمانم بچه بدی هم نباشم! از روزهای اولی که انجمن به همت آقای حسینی نژاد تشکیل شد، سعی کردم اگر کاری از دستم بر بیاد برای انجمن (که برای خودم) انجام بدم. از جمله شرکت در جلسات شورای مرکزی و همفکری با دیگر دوستان برای فعالیت های انجمن، کمک به برگزاری کلاس های رفع اشکال و حل تمرین پاسکال و C++ دو ترم گذشته برای بچه های کامپیوتر، مسئولیت اجرایی اردوی یکروزه نمایشگاه بین المللی الکامپ و قبل از همه اینها راه اندازی همین وبلاگ و تشکیل گروه نویسندگان اون با هدف بالابردن نسبی سطح دانش عمومی اعضای انجمن ...
اینها رو که احتمالا خیلی ها می دونستند، اما مهم تر، باید از طرز فکرم بگم و نوع نگاهم به انجمن. شاید به قول بچه ها باید از برنامه هام بگم و کارهایی که میخوام بکنم، گرچه این روزها و به لطف نزدیکی به انتخابات مجلس گوشمون پره از حرف های دهن پرکن و وعده های شدنی و نشدنی کاندیداهای محترم نمایندگی مجلس...
من زیاد علاقه ای به این کار ندارم، نمیخوام وعده ای بدم که نتونم عملی کنم، یا اعتقادی بهش ندارم، اگرچه از نظر خیلی ها جذاب باشه. به جاش ترجیح میدم بگم چه کارهایی رو نمی کنم!!
به نظر من یه انجمن علمی تو دانشگاه پیام نور، یه جمع دانشجوییه، فقط و فقط دانشجویی ... دانشجوهایی که می دونند در نهایت از این دانشگاه غیر از یه مدرک کارشناسی چیزی نصیبشون نمیشه. کسانی که اگر به هر دلیلی دانشجوی پیام نور شده اند، اما باور دارند حدشون این دانشگاه نیست و اراده کرده اند با هم به اون برسند...
من نمیخوام هیچ کار خیلی بزرگی بکنم. برام مهم نیست کاری که میکنم اسم و ظاهر جذابی داشته باشه و سر زبون ها بیفته، معتقدم شاید شما بتونید از پله اول مستقیما پا به پله پنجم بگذارید، اما مطمئنا در این صورت خیلی ها رو که این توانایی رو نداشته اند در پله های پایین تر جا گذاشته اید به علاوه اینکه خودتون هم بسیاری از نکات ریز و درشت این پله ها رو از دست دادید که دیر یا زود باعث توقفتون خواهد شد! گاهی اوقات با انرژی که صرف یه کار بزرگ می کنیم که شاید (!) عده کمی ازش بهره واقعی رو ببرند، میشه چندین کار به ظاهر کوچیک و کم انرژی رو انجام داد که قطعا به افراد بیشتری کمک میکنه...
اولویت هامو فراموش نمیکنم، برای رسیدن به رویاهام! من اینجا نیومدم که یه لیسانس بگیرم و برم. میخوام ادامه تحصیل بدم، میخوام یه موقعیت خوب شغلی داشته باشم و البته در آینده یک فارغ التحصیل متخصص و متبحر باشم... در عین حال میدونم که امکانات دانشگاه کمه، کلاس ها معدود هستند، منابع مناسب نیستند و تدریس کیفیت خوبی نداره! چشم امید به دانشگاه ندارم و از طرفی ترجیح میدم وقت و انرژی خودم رو با گله و شکایت هدر ندم! به توانایی های خودم اعتقاد دارم و به اینکه با کمک دوستانم میتونم به اون رویاها برسم! اعتقاد دارم باید به دست پایینی ها کمک کنم تا بالایی ها هم دست منو بگیرند. اینطوری درس خوندن حتی تو دانشگاه پیام نور خیلی هم سخت نیست ...
ترجیح میدم هیچ کاری رو بدون فکر و برنامه ریزی قبلی انجام ندم، اگرچه (به ظاهر) زمان رو از دست بدم یا از دیگری عقب بمونم. اما این باعث میشه تو این زمان جوانب مختلف قضیه رو ببینم و در تجربیات دیگران جست و جو کنم برای رسیدن به بهترین نتیجه با صرف کمترین انرژی. به نظرم هیچ لزومی نداره که وقتی به معمایی میرسم، قبل از اینکه ببینم کس دیگه ای بهش جواب داده یا نه، شروع به حلش کنم ... خلاصه با این طرز فکر که " تا کاری رو شروع نکنی نمی دونی چی قراره بشه "، به شدت مشکل دارم !!
آخر اینکه هیچ وقت خودم رو دست کم نمیگیرم! معتقدم هیچ کاری نیست که شدنی باشه و من (من دانشجوی پیام نوری نوعی) نتونم انجام بدم. احتیاج به کمک کسی هم نداریم. بین همین دانشجوهای کامپیوتر خودمون، توانایی های بالقوه و حتی بعضا بالفعلی هست که وقتی باهاشون رو به رو میشید باور کردنش یه کم سخته !
روی دیوار محل کارم یه جمله ای هست که خیلی دوستش دارم:
خدایا، به من نیرویی ده تا بپذیرم که خیلی از چیزها را نمی توانم تغییر دهم و شهامتی که تغییر دهم آنچه را که میتوانم و بینشی که این دو را از هم تشخیص دهم .... آمین.
خیلی پرحرفی کردم، عذر میخوام! فقط یه خواهش دارم ...
فارغ از اینکه این انتخابات چه نتیجه ای داشته باشه، تایید یا رد من، چشم های زیادی از گوشه و کنار دانشگاه به این انتخابات دوخته شده و حضور بچه ها برای آینده انجمن اهمیت حیاتی داره! دوست دارم حتی اگر قراره من رد بشم، با حداکثر آرای ممکن این اتفاق بیفته ... ازتون میخوام که حتما در انتخابات شرکت کنید و از دوستانتون هم بخواهید که شرکت کنند ...
لیست کل یادداشت های وبلاگ
جستجو در وبلاگ
عضویت در خبرنامه وبلاگ
آمار بازدیدکنندگان