علىّ بن ابوحمزه ثمالى حکایت نماید:
روزى یکى از دوستان حضرت ابوالحسن امام موسى کاظم علیه السلام به دیدار آن حضرت آمد؛ و حضرتش را به میهمانى در منزل خود دعوت کرد. امام علیه السلام دعوت دوست خود را پذیرفت و به همراه آن شخص ‍حرکت کرد تا به منزل او رسید.
همین که حضرت وارد منزل شد، میزبان تختى را مهیّا نمود و امام کاظم علیه السلام بر آن تخت جلوس فرمود.
چون صاحب منزل به دنبال آوردن غذا رفت، حضرت متوجّه شد که یک جفت کبوتر زیر تخت در حال بازى و معاشقه با یکدیگر مى‌باشند. وقتى صاحب منزل با ظرف غذا نزد حضرن وارد شد، امام علیه السلام در حال خنده و تبسّم مشاهده کرد، از روى تعجّب اظهار داشت: یابن رسول اللّه ! این خنده و تبسّم براى چیست؟
حضرت فرمود: براى این یک جفت کبوترى است که زیر تخت مشغول شوخى و بازى هستند، کبوتر نر به همسر خود مى‌گوید: اى انیس و مونس من، اى عروس زیباى من! قسم به خداوند یکتا! بر روى زمین موجودى محبوب‌تر و زیباتر از تو نزد من نیست؛ مگر این شخصیّتى که روى تخت نشسته است .
صاحب منزل با تعجّب عرضه داشت: آیا شما زبان حیوانات و سخن کبوتران را هم مى‌فهمید؟
امام علیه السلام فرمود: بلى، ما اهل‌بیت رسالت، سخن حیوانات و پرندگان را مى‌دانیم؛ و بلکه تمام علوم اوّلین و آخرین به ما داده شده است .

میلادش مبارک ...





لیست کل یادداشت های وبلاگ

OpenCube Drop Down Menu (www.opencube.com)