می خوانمت آن هم با زبانی که گناه گنگش کرده است، با تو راز می گویم با دلی که جرم هایش به هلاکتش کشانده، می خوانمت ای پروردگار من، هراسان و خواهان و امیدوار و ترسان، هنگامی که خودم و گناهانم را می بینم هراسان می شوم، اما آنجا که تو را می بینم، و کرامت و لطف تو را، نه تنها از هراس بیرون می آیم که به طمع می رسم.
(فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی)
لیست کل یادداشت های وبلاگ
جستجو در وبلاگ
عضویت در خبرنامه وبلاگ
آمار بازدیدکنندگان