انگار همین دیروز بود که اطلاعیه انجمن کامپیوتر روی برد توجهم رو جلب کرد: انجمن علمی_تخصصی کامپیوتر عضو می پذیرد. چقدر به نظرم رسمی اومد. اولین بار بود که توی دانشگاه اطلاعیه یه انجمن رو می دیدم. تصمیم گرفتم یه سری به اتاق انجمن ها بزنم. پس از چند باری رفت و آمد و مواجه شدن با در بسته، بالاخره موفق به زیارت جمال اتاق انجمن ها شدم، ولی خبری از کسی نبود به جز چند نفر که آنها هم برای ثبت نام اومده بودن بعد از چند دقیقه یه نفر نفس نفس زنان اومد، با فرم های ثبت نام. وقتی فهمیدم مسئول انجمن کامپیوتره یه کمی جا خوردم. نمی دونم چرا ولی انتظار داشتم یه آدم کاملا پخته رو ببینم که قراره مسئولیت یه گروه بزرگ رو به عهده بگیره ولی ...
برامون از انجمن گفت، از این که تازه کارش رو شروع کرده، از اینکه چه کارایی میخواد انجام بده و بالاخره اینکه خیلی دست تنهاست و نیاز به نیروهای فعال داره. شاید حرفایی که زد به نظرم یه کمی بلند پروازی اومد اما به خودم گفتم چه عجب یکی توی این دانشگاه پیدا شد که به خوندن چند تا کتاب برای پاس کردن واحدها اکتفا نکنه و بخواد خیلی از کارهایی رو که خیلی ها با توجیه پیام نور، ازش فراری هستن رو عملا تجربه کنه...
بعد از اون روز زیاد می دیدمش. همیشه در تکاپو بود، سر کلاسا تبلیغ می کرد، اطلاعیه می زد، فرمای ثبت نام رو جمع می کرد و شاید هر کاری که امروز واحدهای مختلف دارن انجام میدن رو به تنهایی انجام میداد خلاصه یه آقای حسینی بود و یه انجمن کامپیوتر. الحق که دانشجوی پر انرژی بود. کم کم به همت ایشون بچه ها از گوشه کنار جمع شدند و شد انجمنی که امروز شما می بینیدش. ما هم وارد شدیم و مثلا شدیم عضو فعال انجمن. شاید اون موقع هیچ کس نمی دونست که ایشون چه زحمتی برای انجمن دارن می کشن اما حالا میدونم که خیلی از روز ها و شبهایی که ما تو فکر کار و زندگی خودمون بودیم، همین دانشجوی پر انرژی فکرش پیش انجمنی بود که می خواست موفق ترین انجمن دانشگاه باشه. خیلی از وقتهایی که من و شما پای کتابامون نشسته بودیم و داشتیم درس میخوندیم آقای حسینی تو دانشگاه این ور و اون ور می دویید و دنبال حل مشکلات این انجمن نو پا بود.
امروز بعد از یک سال به جرات می تونم بگم خیلی از اعتبار و موفقیت امروز انجمن مدیون همین پیگیری ها و از خود گذشتگی های ایشونه.
طبق رسم روزگار روزا یکی بعد از دیگری سپری شد و رسیدیم به امروز، یعنی حدود یه سال گذشت. انگار وقتش رسیده بود که مثل خیلی از نهادها و سازمانهای کوچک و بزرگ که بعد از یه مدتی مدیریت و مسئولیت اون ارگان به کس دیگه ای واگذار میشه تا ایده های نو وارد بشه، مسئول انجمن عوض بشه و این دلیل برگزاری انتخاباتی بود که خیلی ها با تعجب اون رو جویا می شدن؛
این روزا همه جا حرف انتخابات بود و هست، اما توی همین هیاهوی انتخاباتی، یه گوشه این شهر یه سری دانشجو سرشون به کار خودشون گرم بود. اونام به انتخابات فکر می کردن، حرفش رو میزدند، به حضور حداکثری فکر می کردند، به تبلیغات، به کاندیدا، به نحوه برگزاری، به نگاه هایی که منتظر نتیجه انتخاباتند. همه تلاششون رو هم کردند از تبلیغات گرفته تا برگزاری مراسم اعلام نتیجه. نتیجه هم شد سه شنبه 21 اسفند 86 "اولین دوره انتخابات مسئول انجمن کامپیوتر."
انتخابات با حضور یک کاندیدا به نام آقای ناصر اصفهانی پور برگزار شد. شاید یکم عجیب بود که چرا یه کاندیدا ولی اینم یه جورشه. شاید این دلیل خوبی بود برای این که انجمن به همه اعضاش بگه حتی اگر یه کاندیدا هم باشه باز هم شما باید نظر بدید. آخه ناسلامتی همه ما اعضا یه روزی تعهد دادیم که هر کمکی از دستمون برمیاد برای انجمن انجام بدیم، حالا کمک بیشتر از این ... خلاصه با همه تفاسیر سر ساعت مقرر انتخابات شروع شد و کم کم بچه ها یکی یکی اومدن و با انداختن برگه های سفید علامت زده (آری- خیر) داخل صندوق، تکلیف آینده یک ساله انجمن رو رقم زدن. سه ساعتی طول کشید ولی بالا خره معلوم شد. طبق معمول همه انتخاباتای دیگه الان وقتشه که قبل از اعلام نتیجه، از حضور شما در صحنه تشکر بشه. شاید حرفام رو به حساب تعارفات معمول بذاری ولی باور کن حضور اعضا در این حد توی اولین دوره انتخابات برای ما که هنوز اول راهیم خیلی ارزشمند بود. گمونم انتخابات خوبی بود. مشکل حاد و خاصی پیش نیومد، الا یه ناهماهنگی کوچیک تو شمارش آرا. قصد ما این بود که شمارش در حضور همه انجام بشه ولی به درخواست مسئولین برگزاری کلاس ها مجبور شدیم کلاس رو تحویل بدیم. شرمنده همه کسایی شدیم که برای شمارش اومده بودند و روانه راهرو شدند، ولی اگه یه کم تحمل می کردن حتما ما افتخار حضورشون رو پیدا می کردیم.
موقع شمارش آرا یعنی وقتی کلاس مجدد در اختیار ما قرار گرفت آرا در حضور 15 نفر از اعضای انجمن شمارش شد و نتیجه اعلام شد: از مجموع 124 رای ماخوذه جناب آقای ناصر اصفهانی پور با 113 رای موافق و 10 رای مخالف حائز اکثریت آرا شدند (اینم یه تیکه با ادبیات انتخاباتی برای اینکه خودتون رو برای چند روز آینده آماده کنید) و مسئولیت سنگین انجمن به دوش استوار آقای ناصر اصفهانی پور گذاشته شد. شاید این نتیجه خیلی هم دور از انتظار نبود ولی نشون داد که بچه ها به همه اعضای شورای مرکزی انجمن اعتماد کامل دارن.
تبریک و خسته نباشید دو جمله ای بود که خطاب به دو مسئول گفته میشد. ولی یه لحظه احساس کردم کلمات نمی تونه جوابگوی زحمتی باشه که آقای حسینی برای انجمن کشیده. بار مسئولیت رو با لبخندی که به لب داشت به آقای اصفهانی سپرد. شاید یه دلیلش رهایی از بار مسئولیتی سنگین بود. شاید وقتی دستهای دو مسئول بهم گره خورد خیال همه راحت شد که انجمن هنوز با قوای قبل به جلو حرکت می کنه و این بار با یه نیرو ی تازه نفس با ایده های جدید، کسی که تمام روزهای انجمن رو از آغاز سپری کرده و به امروز رسیده و قراره فردای انجمن را به کمک دیروزی ها بسازه...
کسی که بین همین بازه دیروز و امروز فراتر از دوستی، برادرانه در کنار خیلی از فعالیت ها پا به پای آقای حسینی تلاش کرد و باید اعتراف کنیم که اگر ایشون نبود خیلی از فعالیت ها انجام نمی شد یا به این خوبی به نتیجه نمی رسید. ایشون اومدن تا تلاش کنن نقاط قوت انجمن رو تقویت و نقاط ضعفشو از بین ببرند و تو این راه هم مثل همیشه به وجود دانشجوهای فعالی چون شما نیاز دارند...
از آقای حسینی نژاد تشکر می کنیم و یه خسته نباشید جانانه به ایشون میگیم و از خداوند منان می خوایم همون طور که توی انجمن موفق بودن، در تمام مراحل زندگیشون هم پیروز باشن.
و به آقای اصفهانی پور تبریک میگیم و به ایشون قول می دیم که در تمام کارها و سختیها همراهشون باشیم و از خداوند بزرگ میخواهیم که بهترین ها رو چه در انجمن و چه در فعالیت های دیگه نصیبشون بکنه.
با آرزوی آینده ای روشن و پر از شور و نشاط