• وبلاگ : انجمن علمي کامپيوتر دانشگاه پيام نور قم
  • يادداشت : از گوشه کنار وب 12
  • نظرات : 2 خصوصي ، 13 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مسافر... 
    از عابدي پرسيدن زندگي را بر چه نهادهاي؟
    گفت: بر چهار اصل
    اول:دانستم روزي مرا غير از من به کسي نمي دهند.،
    دوم:يقيين نمودم بر اين که نمازوروزه ي مرا غير از خودم کسي به جا نمي آورد،
    سوم:قطعا دانسته ام که مرگ من ناگهاني ميرسد،
    چهارم:فهميده ام که خداوند مرا در هر کارو در هر حال مي بيند.
    سال سوم راهنمايي يکي از دبيرامون اين نوشته رو داد و گفت بزنيد توي اتاقتون که هر روز جلوي چشمتون باشه ،خودتون بعدا معني اشو مي فهميد. اين نوشته شد سر لوحه ي من در زندگي...
    قصد گفتن اين حرف هارو نداشتم ولي وقتي ديدم چه راحت ما همه چيزو فراموش مي کنيم ،چه راحت تهمت مي زنيم ،چه راحت ...
    گفتم يادتون بيارم که ما همه مسافريم جه زود چه دير همه مي ريم
    يکي مثل من وقتي دکتر مي گه 1 ماه يا کمتر وقت داري که کاراتو بکني خودتو آماده کني که مسافر چند روزه ي اين دنيايي تنها يک چيز از خدا مي خوام اونم اينکه يک فرصت بهم بده تا شبهاي قدراگر سالهاي پيش کوتاهي کردم امسال نکنم
    در تمام اين شبها مي خوام که از گناهانم بگذره...
    يکي هم مثل شما که توي اين ماه عزيز و روز عزيز دل يک عده رو مي شکنيد...
    فقط لازم يک بار تو زندگي فکر کنيم چيزي به مرگمون نمونده زمان زيادي نداريم اونوقت خيلي چيزا عوض مي شه...
    من خيلي خوشحالم که خدا قبل از مرگم يک فرصت يک ماهه بهم داد تا جبران کنم .....
    ولي فکر کنيم هميشه اين فرصت نيست و تمام لحظه هاي زندگي ما فرصتهايي که داريم راحت از دست مي ديم خيلي راحتر از اونچه که فکر کنيم...
    پر حرفي کردم منو ببخشيد ولي گاهي تلنگر لازمه...
    دوستان اگر در تمام اين مدت از من بدي ديديد حلال کنيدو محتاجم به دعا هاي شما که خدا از سر گناهانم بگذره...دعام کنيد.
    (لطفا دو عزيزي که مي دونن من کي ام ،اسمي از من نبرن . چون مي خوام اين روزاي آخرم بيام دانشگاه و دوست دارم حداقل در اونجا از اين نگاه هاي زجر آور در امان باشم.)