گل هميشه بهار
گل سپيد عذارم خدا كند كه بيايي نگار لاله تبارم خدا كند كه بيايي
خميده قامت سروم در آرزوي وصالت ستاره شب تارم خدا كند كه بيايي
شكسته شيشه قلبم زسنگ طعنه اغيار دگر نمانده قرارم خداكند كه بيايي
غم فراق تو دلبر، گرفته تاب وتوانم تمامِ دار و ندارم خدا كند كه بيايي
به ره نشستي و زاري در انتظار ظهورت شب و سحر شده كارم خدا كند كه بيايي
تمام هستي خود را به سخا و شرافت به مقدم تو گذارم خدا كند كه بيايي
براي ديدن رويت بسان ابر بهاري زديده اشك ببارم خدا كند كه بيايي
شميم عطر تو آيد ولي زديده نهاني گل هميشه بهارم خدا كند كه بيايي
به انتظار تو مولا تمام عمر نشستم دگر شكيب ندارم خدا كند كه بيايي
«عاصي»
صد جام پراز مي شد وآن يار نيامد
صد ديده پر از خون شد و دلدار نيامد
يك عمر براين جاده بدم ليك چه حاصل
آهنگ قدم هاي سپيدار نيامد
از نوشته هاي بسيار زيباي شما و دوستان استفاده کرديم
ممنون
راستش ديدم حيفه اينو ننويسم
چه جمعه ها كه يك به يك غروب شد نيامدي
چه بغصها كه در گلو رسوب شد نيامدي
خليل آتشين سخن كمر ميان بت شكن
دوباره خداي ما سنگ و چوب شد نيامدي